۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه

«نژادپرستی» آب به آسیابِ استبداد می‌ریزد

«هویت» گرچه امری عموما «انتزاعی» و «سابجکتیو» است، و بنابراین نمی‌شود به کسی دیکته کرد که هویتِ تو این است یا آن است، و اصولا در دنیای متمدن هر کسی باید حق داشته باشد هویتش را خودش انتخاب کند، اما با همه‌ی این حرف‌ها بررسی کردنِ تاریخِ «آبجکتیو» هم می‌تواند به روشن شدنِ ریشه‌ی برخی بغرنج‌ها کمک کند اگر به از بین رفتنِ آنها منجر نشود.
12193703_1487679198203355_1972046971674189248_n
با این مقدمه، در بابِ غائله‌ی اخیرِ آذربایجان باید بگویم آن «تورکیسمِ» باستانگرایانه‌ای که برخی هموطنان و غیرِهموطنانِ ترک این روزها مدام فریادش می‌زنند تا حدودِ زیادی افسانه است. این ترک‌های مذکور فقط بر اساسِ زبانِ «آلتایی» است که با ترک‌های باستان ارتباط دارند، وگرنه از نظرِ نژادی اکثرِ آنها هم‌خانواده‌ی ایرانی‌ها و یونانی‌ها و برخی اقوامِ سامیِ بین‌النهرین هستند. به عبارتِ دیگر، این‌ها در اصل «تُرک‌شده» هستند. تا حدودِ هزار سال پیش در خاورمیانه ترک وجود نداشت. تنها پس از حمله‌ و مهاجرتِ پُرجمعیتِ اقوامِ مختلفِ آلتایی از آسیای میانه و ماوراالنهر به خاورمیانه – که این اقوام خودشان دسته‌های بسیاری داشتند – و جایگزینیِ نهایی‌شان در آناتولی و آسیای صغیر بود که ساکنانِ آن نواحی یواش یواش از هویتِ قبلیِ خود فاصله گرفته و ترک شدند.
اگر به مشخصاتِ ظاهریِ این ترک‌ها هم نگاه کنیم می‌بینیم که با بقیه‌ی اقوامِ خاورمیانه هیچ فرقی ندارند. این در صورتی است که ترک‌های اوریجینالِ آسیای میانه اکثرا سرخ و سفید یا چشم‌بادامی هستند. از این جهت، ترکمن‌های شمالِ شرقِ ایران به اجدادشان شبیه‌ترند. اما اینجا غرض این نیست که به این هموطنان بگوییم ترک نیستند. شما هرچه دوست دارید باشید. حقِ شماست که هرچه دوست دارید باشید. «تورک» باشید. اما بر اساسِ افسانه‌های باستان خون و خون‌کِشی به راه نیندازید. هی بر مبنای روایاتِ شاهنامه «توران» و «ایران» نکنید. این کار مثلِ این است که ساکنانِ نواحیِ ساحلیِ آسیاییِ دریای اژه – که الان متعلق به ترکیه است – بابتِ حمله‌ی آگاممنون به تروی – که داستانش را هومر در ایلیاد گفته – امروز از یونانی‌ها خون‌خواهی کنند.
از این که بگذریم، نژادپرستی در میانِ اقوامِ مختلفِ ایران – صرف نظر از شکل و میزانِ آن – یکی از ابزارهای رژیمِ استبدادیِ جمهوری اسلامی برای امتدادِ استبدادش بوده است. جماعتی فکر می‌کنند اگر بهای حفظِ ترک بودن یا کرد بودن یا عرب بودن یا بلوچ بودنِ خود را خونِ دیگران قرار دهند به طریقی دارند با جمهوری اسلامی که حکومتِ «فارس‌ها»ست مبارزه می‌کنند. از مولفه‌های مغلوطِ این مدعا می‌گذرم که اصلا جای بحث ندارد. اما نتیجه‌اش – که برای من مهم است – علاوه بر بالا بردنِ احتمالِ خونریزیِ گسترده، این است که رژیم با ترساندنِ باقیِ مردم آنها را علی‌رغمِ ناراضی بودن از خود کماکان با خود نگه می‌دارد. واکنشِ عمومی را بسنجید تا ببینید.
وقایعِ اخیرِ ترکیه – که من احساس می‌کنم یکی از سرچشمه‌های وقایعِ اخیر در آذربایجان هم باشد – باید برای ما درسِ عبرت شده باشد. آنجا اگر کردها خوددارانه‌تر و دموکراتیک‌تر رفتار می‌کردند و آتو دستِ اردوغان و فاشیست‌های ترک نمی‌دادند تا باقیِ ملت را جذبِ خود کنند، الان برای خودشان موقعیتِ بهتری هم در حوزه‌ی سیاسی و هم در میانِ جامعه‌ی مدنیِ ترکیه ایجاد کرده بودند. اما کردها به این مهم توجه نکردند تا فشارها بر روی‌شان افزایش یابد. در ایران هم وضعیتِ مشابهی برقرار است. همه‌ی این حرکات در نهایت به تقویتِ استبداد برای همه خواهد انجامید. رژیمی که از همه جهت تحتِ فشار است اینگونه کماکان «مشروعیتِ» خود برای حضور در قدرت را حفظ خواهد کرد، چرا که خواهد گفت اگر من نباشم ایران «ایرانستان» می‌شود.
در آخر چند کلمه هم در نقدِ وضعیتی می‌نویسم که این شرایط را رقم زده. انکارِ سیستماتیکِ هویتِ اقوام در ایران سابقه‌ای حدودا یکصدساله دارد. من در این باره قبلا مفصل نوشته‌ام و دیگر تکرار نمی‌کنم. زمانی بود که ناسیونالیسمِ تک‌قومی/تک‌زبانی به سبکِ اروپایی در ایران مُد شده بود، و فرهنگ و زبانِ اقوامِ مختلفِ ایران از اولین پدیده‌هایی بود که قربانیِ این طرزِ نگرش شد. چیزی که می‌گویم به معنای تقدیسِ هویتِ این اقوام نیست. هیچ هویتی لزوما کامل و عالی نیست. مساله چیزِ دیگری است. مساله این است که بوم‌گرایی – که به جای اینکه با آن کارشناسانه برخورد شود از آن دوره تا به امروز عمدتا سرکوب شده – حالا در قالبِ «نژادپرستیِ معکوس» به کلیتِ ایران بازگشته است.
ایران در یکصد سالِ اخیر جامعه‌ای در حالِ گذار بوده. درست که کندنِ اقوامِ مختلف از سنت‌های قبیله‌ای‌شان به جهتِ مدرنیزه کردنِ ایران به زور نیاز داشته، اما این زور لزوما به طورِ معقول به کار نرفته. مثلا، به مدرسه و سربازی فرستادنِ کودک یک چیز است، این که تلاش کنند با مدرسه و سربازی فرستادنش تمامِ جنبه‌های هویتی‌اش را بزدایند و او را یکسان‌سازی کنند یک چیزِ دیگر. درکِ این مساله و جلوگیری از ایجادِ نارضایتی در اثرِ سرعت و شدتِ تغییرْ آگاهی و ظرافت و برنامه‌ریزی‌ای می‌خواهد که مشخصا در آن دوره از تاریخِ ایران موجود نبوده و هنوز هم نیست. نتیجه‌ی آن سبکِ کار شد همین جامعه‌ی نامتعادل و آبستنِ خشونتی که امروز روی دستِ ماست.
با همه‌ی مشکلات، امروز ما داریم برای برطرف کردنِ این بغرنج فعالیت می‌کنیم. داریم به اندازه‌ی خودمان تلاش می‌کنیم در عینِ اینکه برای فرهنگ‌های مختلف جای نفس کشیدن و رشد کردن باز می‌کنیم، از خشونتِ قومی و نژادی هم جلوگیری کنیم. در این مهم باید همراه و همکارِ هم باشیم، نه اینکه به خشونت میدان بدهیم. در نهایت هم اینکه هیچ وقت نباید یکجانبه به قاضی رفت. بعضی از این افراد ممکن است نژادپرست باشند، اما همه‌ی آنها به هوای نژادپرستی توی خیابان نریخته‌اند. در آن میان کلی آدمِ عادی و فعالِ مدنی و حقوقِ بشری هم ممکن است بوده باشند که برچسبِ نژادپرستی خورده‌اند و حقانیتِ اعتراض‌شان فراموش شده.
مراقب باشیم بی‌عدالتی نکنیم؛ و باز مراقب باشیم در دامِ رژیم نیفتیم، که این روزها بدجوری به بحران‌سازی و تفرقه‌افکنی میانِ ایرانیان نیاز دارد. «انتصابات» هم نزدیک است. ترس‌افکنان از تجزیه‌ و «سوریه‌ای» و «کلنگی» شدنِ ایران هم حی و حاضرند. باز مردم را هل خواهند داد به سوی صندوقِ انتخاب بینِ «بد و بدتر» تا برای رژیم نمایشِ مشروعیت به راه بیندازند. هشیار باشیم. همبستگی را حفظ کنیم و برای احقاقِ حقوقِ همه‌ی ایرانیان تلاش کنیم. تا در آن مملکت دموکراسی نباشد همه – هر کجای دنیا که باشیم – «تحتِ ستم» هستیم. ایران را از یوغِ ستم رها کنیم.

Source  : tahlilrooz

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر