یک بار دیگر به «برهه حساس انتخابات»
نزدیک میشویم، و بار دیگر نانواها و چانهگیرهای نظام، سرگرم «داغ کردن
تنور انتخابات» برای پختن نان نکبت برای مردم و گستردن خوان نعمت برای نظام
شدهاند…
———
البته در زمهریرِ سوزانِ عدمِ مشروعیت و
مقبولیتِ رژیمِ جمهوری اسلامی، و ناامیدیِ مردم از دروغ و دغلها و مکر و
نیرنگهای باندِ «اکبر، رهبر، حسن، و محمد»، «تنورِ انتخابات» جانسختی
میکُند و «امید»ی به «تدبیر»های پیشین نیست، پس باید طرحی نو درانداخت و
ترکیبی از مواد را در تنور ریخت و جارچیها را به گرداگردِ شهر و دیار
فرستاد و بوقها و رسانههای داخل و خارج را فعال ساخت تا شاید یک بارِ
دیگر «بیمهی عمرِ نظام» تمدید شود، و مرگِ تدریجیِ ایرانیان در تنورِ
سیاهِ آن جانکاهتر و سوزناکتر گردد؛ ایرانیانِ نجیبی که دیگر حتی از
امکانِ نفس کشیدن هم محروم شدهاند، و تهران، اصفهان، اراک و…، هماکنون در
تعطیلی، آلودگی و خفقانِ مطلق بهسر میبرند.
در «انتخاباتِ» پیشینِ ریاستِ جمهوری،
صحنهگردانِ اصلی برای بازگرداندنِ نظام از سراشیبیِ سقوط، اکبر رفسنجانی
بود، که با هماهنگی و همراهیِ کامل با رهبر، حسن فریدون و محمد خاتمی، خود
را به عنوانِ قطبِ مخالفِ رهبر و ناجیِ ملت نشان داد، سپس با ردِ صلاحیتِ ظاهری، مظلومیتِ خود را زار زد، و پس از
مجتمع ساختنِ موجودیاش از مردم، موسوی، کروبی، خاتمی و…، حسن روحانی را
پیش و سقوطِ نظام را پس انداخت.
با پیشِ چشم داشتنِ آن تجربه و آشکار شدنِ
چندبارهی فریبِ آنان، این بار ناامیدیِ مردم بسیار گستردهتر است؛ امری
که میتوان آن را آشکارا در شبکههای اجتماعیِ مجازی و فضایِ واقعی مشاهده
کرد. پس برای ریختنِ مردمِ جانبهلبآمده به تنورِ داغ و سوزانِ
«انتخابات»، نظامْ ترکیبی از تاکتیکها و استراتژیهای زیر را طراحی کرده،
که میتوان وجهِ مشترکِ همهی آنها را «قطبیسازی» و «امنیتیسازیِ» فضای
کشور دانست؛ اهدافی که توسطِ تمامِ ارکان و بخشهای داخلی و بینالمللیِ
نظام و بازوهای رسانهایِ آنها از ماهها پیش به اجرا درآمده؛ و هرچه به
زمانِ «انتخابات» نزدیکتر میشویم تشدید خواهد شد:
قطبیسازیِ دروغینِ انتخابات
در حالی که دستاندرکارانِ رژیمْ همگی در
یک هدفْ اشتراک دارند، و آن هم «حفظ نظام» است که «اوجبِ واجبات است»، اما
برای دستیابی به این هدفْ آنها نقشهای متفاوتی بازی میکنند: یکی نقشِ
«دیو» را بازی میکند و دیگری نقشِ «فرشته» و «منجی». و اینجاست که
بازیگرانِ صحنهی داخلی، به دو قطبِ به ظاهر مخالفِ «دیو و دلبر» و «اهورا و
اهریمن» تبدیل میشوند. ناگهان یادگارِ «یادگارِ اهریمنِ نظام» اهورایی
میشود، و سید حسنشان در کنارِ اکبر و آن حسنِ دیگر و محمد فریبا، در
مقابلِ دیوهای رهبر و احمدهای جنتی و خاتمی، سپاه و… قرار میگیرند، تا
مردم از ترسِ دیو به دامنِ دلبرِ دروغین درافتند و خوراکِ تنورِ داغِ نظام
گردند.
البته علاوه بر رسانههای پرشمارِ داخلی
که خودِ رژیم به خوبی میداند دستشان برای مردم رو شده، بوقهای
بینالمللی همچون «بیبیسی فارسی»، خواهرِ دوقلوی آن یعنی شبکهی «من و
تو»، «صدای آمریکا» و رسانههای ریز و درشتِ دیگر نیز همگی یکصدا و
هماهنگْ به کار افتادهاند تا یک صدا را با بسامدهای گوناگون و با رنگ و
لعابها و نقش و نگارهای رنگارنگ به ذهن و ضمیرِ مردم فرو کنند. این گزارشِ ویدیویی و این مقاله تنها دو شاهدِ آشکار در همین چند ساعتِ اخیر هستند.
یکی دیگر از تلاشهایی که ماههاست برای
قطبیسازیِ فضای کشور صورت گرفته، انتشارِ شایعاتِ گستردهی مربوط به
بیماری و مرگِ خامنهای است. در حالی که حتی نسبت به هدفمند بودنِ انتشارِ
خبرِ بیماریِ علی خامنهای هم تردیدهای جدی وجود دارد، هر از چند گاهی
شایعهی مرگِ او هم انتشار مییابد. اما به طورِ خاص، احتمالا در دو سه
روزِ گذشته، بسیاری از شما در شبکههای اجتماعی به صورتِ گسترده با شایعهی
«از کار افتادنِ اعضای حیاتیِ بدنِ خامنهای» مواجه شدهاید. با این وجود،
یک جستجوی ساده منشاء خبر و تاریخ آن
را روشن میکند: خبرِ دروغِ رسانهای بهظاهر روسی (که شواهد نشان میدهد
در داخلِ ایران مدیریت و هدایت میشود) مربوط به ۱۰ ماه پیش (۵ مارس ۲۰۱۵ /
۱۴ اسفند ۹۳)، که همان زمان هم پس از مدتی قایمباشکبازیِ «رهبرِ نظام»
تکذیب شد، و علی خامنهای سُر و مُر و گنده آمد و به ریشِ همه خندید!
راستی، آیا میدانستید اکبر هاشمی رفسنجانی ۸۱ سال سن دارد (وی متولد ۳ شهریور ۱۳۱۳ است)، و علی خامنهای ۷۶ سال (او متولدِ ۲۹ فروردین ۱۳۱۸ است)؟! و به لحاظِ سن، سلامتی و نشاط،
شرایطِ علی خامنهای بسیار بهتر از اکبر رفسنجانی است؟ اما گویا مدیریتِ «پروژهی گذار به جمهوری اسلامیِ پساخامنهای» را اکبر با هدایتِ رهبر بر عهده گرفته؛ و این دو یارِ دیرینِ خمینیِ خونخوارِ جماران «مثلِ دو تا داداشن، هر جا میرن […]»!
امنیتیسازیِ فضای ایران
در حالی که رژیمِ جمهوری اسلامی از سالها
پیش همواره این وحشتِ دروغین را به دل و درونِ پر از بیم و امیدِ مردم
انداخته که اگر ما نباشیم شما دچارِ «داعش» میشوید، و ایران «ایرانستان» و
سوریه و عراق میشود، اما با نزدیکتر شدنِ «انتخابات» تلاش میکنند این
ترس را تشدید کنند تا کشاندنِ مردم به پای تنور را تسریع بخشند. مواردِ زیر
تنها بخشی از این هراسافکنی و ترورِ روان و آرامِ مردم است:
– شایعهی ورودِ اعضای داعش به ایران، و
نیز عروسکهای حاویِ موادِ منفجره از عراق پس از سفر ایرانیان به کربلا؛ در
حالی که هرگز کسی نپرسید آیا یکی از این عروسکهای حاویِ مواد منفجره
نباید به هیچ ترتیبی در بینِ راه منفجر میشد؟! چرا هیچ سند و مدرکِ معتبری
در این زمینه منتشر نشد؟ میتوان با قطعیتِ بسیار گفت این عروسکها، حتی
اگر عواملِ نظامْ قطعهای ظاهری در چند مورد از آنها تعبیه کرده باشند و به
دستِ چند ایرانی سپرده باشند، تنها بازیچهای برای ترساندنِ مردم از فردای
پس از نظام و در نتیجه نشاندنِ آنها بر سرِ تنورهی سوزانِ تنورِ نظام
بوده است، تا برای حفظ «امنیتْ» از «آزادیِ» خویش بگذرند، و در مسلخِ
خونینِ رژیمِ جمهوری اسلامی باقی بمانند.
– همین دیروز اکبرِ مکار با همکاریِ رسانههای گوناگون از خنثی شدنِ چند طرحِ «بمبگذاری» در شهرهای مختلف ایران (قم، تهران، مشهد) خبر داد.
اما بخشِ خندهدارِ ماجرا اینجاست که فقط سه نفر میخواستهاند این همه
کار را انجام دهند. و اکبر گفته که این افراد در نماز جمعه با «انبوهِ
مردم» روبرو شدهاند، و یکی از آنها گفته است که «من برای کشتنِ مردم
نیامدم و این کار را نمیکنم. دومی هم این کار را نکرد، سومی هم خواست فرار
کند، او را گرفتند»! البته «اکبرِ نظامْ» به همین هم اکتفا نکرده، و
افزوده که نیروهای داعش به شهرِ موصلِ عراق «مقداری سلاحِ هستهای
بردهاند»! راستی، اکبر چهکاره است که «اخبارِ امنیتی» را منتشر میکند؟
آهان، یادم نبود: او «رئیسِ مجمعِ تشخیصِ مصلحتِ نظام» است!
البته اکبر، دلبرِ رهبر، در این هراسافکنی تنها نیست. لطفا به سخنانِ یارانِ وی هم توجه کنید:
– کمتر از یک ماه پیش محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران،گفت: «داعش خیلی وقت است که میخواهد در ایران ناامنی ایجاد کند، اما تا الان نتوانسته است.»
– پیش از آن هم وزیرِ کشورِ روحانی از تلاشها برای اقدام به «عملیاتِ تروریستی» در این کشور خبر داده و گفته بود که «همین امروز مقدارِ زیادی بمبِ قابلِ انفجار همراه با چاشنی در شهرهای کشور کشف کردهایم».
– و بالاخره همین دیروز یک بارِ دیگر
وزیرِ کشورِ «دولتِ تدبیر و امید» از وضعیتِ قرمزِ امنیتی در ۱۰ حوزهی
انتخاباتیِ کشور (بدونِ ذکرِ نام آنها) خبر داد .
بیفرجامیِ «برجام» و امیدی دیگر به «سرانجام»
در حالی که مردم عملا فهمیدهاند مشکلِ
ایران نه صرفا «تحریمِ اقتصادی» یا شخصِ محمود احمدینژاد، که ساختارِ
ناکارآمدِ حکومتِ دینیِ جمهوری اسلامی است، نظامْ بارِ دیگر تلاش میکند با
وعدهی «رفعِ تحریمها» دروغِ آشکارِ فرجامِ خوشِ «برجام» را بر سرِ خرمن
وعده دهد و مردم را به پای تنور بکشاند.
راهِ رهایی چیست؟
یک بارِ دیگر بر سخنانِ پیشینِ خود تاکید میکنم که از این ستون به آن ستونِ جمهوری اسلامی هیچ فرجی نیست!»
ممکن است بگویید اگر هیزمِ تنورِ «انتخاباتِ» نظام را فراهم نکنیم و آن را
خاموش سازیم، تنورهی آتشِ «جنگِ داخلی» ایران را خواهد سوخت و ایرانیان
را به کامِ خود خواهد کشید؛ و ایرانْ سوریه و عراق میشود و داعشیان بر ما
حکم خواهند راند. اما این هم فریب، دروغ و «لولوی سرخرمن»ی بیش نیست. باید
به نظامِ دروغ و دغل و فریب و نیرنگ نشان دهیم که «آن ممه را لولو بُرد!»
همه چیز در دستِ خودِ «ما مردمِ ایران» است. اگر ما بخواهیم، اگر «من و تو
ما بشویم»، آگاه باشیم و «داعشاندیش» نباشیم، «با دوستانْ مروت و با
دشمنانْ مدارا» داشته باشیم، بهراحتی میتوانیم ماشینِ سرکوبِ نظام را، که
در مقابلِ سیلِ بنیانکنِ ارادهی مردم هیچ است، خاموش سازیم و خانهمان
را آزاد و آباد سازیم. پس بیاییم «دست در دستِ هم نهیم به مهر، میهنِ خویش
را کنیم آباد» و آگاه و آزاد… آری؛ آیا بهتر نیست اگر برای «آزادی» هزینه
نمیدهیم، حداقل برای «استبداد» هزینه نکنیم؟ چرا که «آزادی» در اجتناب از «انتخابِ بینِ بد و بدتر» است.
به هر روی، چنانکه پیشتر در نامهی سرگشاده به علی خامنهای و نیز در آغازِ کتابِ «نجواهای نجیبانه» گفتهام:
راهِ رهاییِ ایران و ایرانیانْ
سرنگونیِ «جمهوری اسلامی» و تشکیلِ حکومتی مدافعِ آگاهی، آزادی، دموکراسی و
حقوقِ بشر است. تا کنون تمامِ راهها و تلاشها برای «اصلاحِ» این رژیم به
شکست انجامیده است؛ و از این پس نیز هر تلاشی در راستای اصلاحِ این نظامِ
بینظام و گندیده، و تزئین و مشاطهگریِ نقشِ ایوانِ این خانهی از پایبست
ویرانگشته، «آزموده را آزمودن» و خطایی محکوم به هزیمتی محتوم و «آب در
هاون و مشت بر سندان کوفتن و باد درو کردن» است؛ چرا که این رژیم، از لحاظِ
بنیانهای نظری، کارنامه و ظرفیتِ عملی و نیز ساختارِ قانونی، اصلاحپذیر
نیست…
Source : tahlilrooz